دیواری مشبک از چوبها یا نرده هائی که بفاصله بزمین فروبرده باشند، دیوار یادر مشبک و عمودی با چوب، نرده که از چوبهای موازی قائم یا غیر آن بهمان صفت بسازند، (یادداشت مؤلف)
دیواری مشبک از چوبها یا نرده هائی که بفاصله بزمین فروبرده باشند، دیوار یادر مشبک و عمودی با چوب، نرده که از چوبهای موازی قائم یا غیر آن بهمان صفت بسازند، (یادداشت مؤلف)
پوشندۀ چوب، از چوب پوشیده شده، پوشیده از چوب، مستور و پنهان در چوب، صفت سقفی که با تیرهای چوبی ساخته شده باشد، خانه ای که سقفش از چوب پوشیده شده باشد، سقفش چوب پوش است، یعنی از چوب پوشیده است و در ساختمانش چوب بکار رفته است، نظیر: تیرپوش و جز آن
پوشندۀ چوب، از چوب پوشیده شده، پوشیده از چوب، مستور و پنهان در چوب، صفت سقفی که با تیرهای چوبی ساخته شده باشد، خانه ای که سقفش از چوب پوشیده شده باشد، سقفش چوب پوش است، یعنی از چوب پوشیده است و در ساختمانش چوب بکار رفته است، نظیر: تیرپوش و جز آن
سخن خوب گوینده، شیرین زبان، خوش مقال، خوش سخن، خوبگو: سپهبد چنین دادپاسخ بدوی که ای شاه نیک اختر خوبگوی، فردوسی، چنین گفت خودکامه بیژن بدوی که من ای فرستادۀ خوبگوی، فردوسی، فرستاده یی را بنزدیک اوی سرافراز و بادانش و خوبگوی، فردوسی، کسی که ژاژ دراید بدرگهی نشود که خوب گویان آنجا شوند کندزبان، فرخی
سخن خوب گوینده، شیرین زبان، خوش مقال، خوش سخن، خوبگو: سپهبد چنین دادپاسخ بدوی که ای شاه نیک اختر خوبگوی، فردوسی، چنین گفت خودکامه بیژن بدوی که من ای فرستادۀ خوبگوی، فردوسی، فرستاده یی را بنزدیک اوی سرافراز و بادانش و خوبگوی، فردوسی، کسی که ژاژ دراید بدرگهی نشود که خوب گویان آنجا شوند کندزبان، فرخی